گره کور در دیپلماسی بایدن

by رضا تقی زاده
in articles
Hits: 57

آیا جمهوری اسلامی ایران تنها گره کور در دیپلماسی خاورمیانه‌ای بایدن است؟

 رضا تقی زاده

پنج شنبه ۱۹ بهمن ۱۴۰۲ برابر با ۸ فِورِیه ۲۰۲۴ ۹:۴۵

آنتونی بلینکن، وزیر خارجه و دیپلمات ارشد آمریکا، پنجمین ماموریت در خاورمیانه‌ از زمان آغاز جنگ غزه را با دیدار از ریاض و در شرایطی آغاز کرد که امنیت منطقه در مقایسه با وضعیت آن در زمان دیدار قبلی او، بحرانی‌تر و افق رسیدن به توافق بین نیروهای درگیر تیره‌تر از پیش است.

بعد از پایان دور چهارم ماموریت بلینکن در منطقه، پایگاه آمریکایی واقع در شمال اردن و نزدیک خاک سوریه سحرگاه ۲۸ ژانویه هدف حمله پهپادی نیروهای افراطی تحت حمایت سپاه پاسداران جمهوری اسلامی ایران از درون خاک عراق قرار گرفت که طی آن، سه نظامی آمریکایی جان باختند و ۴۱ نظامی دیگر مجروح شدند.

حملات تلافی‌جویانه آمریکا به نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی در عراق و سوریه و همچنین سه موج حملات هوایی این کشور (و بریتانیا) به خاک یمن علیه حوثی‌ها نه حشدالشعبی در عراق را از ادامه اقدام‌های نظامی علیه منافع و نیروهای آمریکایی در منطقه بازداشت و نه ظرفیت حوثی‌ها برای ادامه حملات به کشتی‌های تجاری در دریای سرخ را از بین برد.

با وجود فشار فزاینده جمهوری‌خواهان در کنگره آمریکا، دولت بایدن از هدف قرار دادن سپاه و حمله مستقیم به منافع جمهوری اسلامی در خاک ایران یا در منطقه طفره رفت و پیش از اجرای عملیات تلافی‌جویانه محدود اخیر نیز با انتشار بیانیه‌هایی در مورد قصد تلافی، عملا ظرفیت «غافلگیری» برای به حداکثر رساندن نتایج حملات را خنثی کرد.

در زمان تدارک حملات هوایی آمریکا علیه حوثی‌ها، ناوچه ایرانی «بوشهر» و کشتی باری «بهشاد» متعلق به نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در آب‌های خلیج عدن حضور داشتند و ناوچه «البرز» نزدیک تنگه باب‌المندب مستقر بود ولی هیچ‌کدام هدف حمله قرار نگرفتند و تهران پیام واشنگتن را دایر بر قصد آمریکا برای پرهیز از برخورد مستقیم با جمهوری اسلامی دریافت کرد!

در واکنش به رفتار محتاطانه دولت بایدن، روز سه‌شنبه ۶ فوریه، هم‌زمان با دیدار بلینکن از ریاض، سخنگوی نظامی حوثی‌های یمن از حمله پهپادی و موشکی به دو کشتی عبوری متعلق به بریتانیا و آمریکا (با پرچم جزایر مارشال و  باربادوس) خبر داد که به نوبه خود نشانه‌ای تازه‌ از بی‌نتیجه ماندن حملات نظامی تلافی‌جویانه اخیر ایالات متحده علیه نیروهای تحت جمهوری اسلامی بود.

دستور کار وزیر خارجه آمریکا در ماموریت جاری به منطقه پیشبرد هدف‌های مندرج در پیش‌نویسی است که طی نشست روز ۲۹ ماه ژانویه در پاریس با حضور ویلیام برنز، رئیس سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) با مقام‌های ارشد امنیتی مصر، قطر و اسرائیل تهیه شد و شاه‌بیت آن برقراری آتش‌بس شش‌هفته‌ای تا دوماهه در قبال آزادی بیش از ۱۰۰ گروگان اسرائیلی در اختیار حماس بود.

در فاصله دو ماموریت قبلی و کنونی بلینکن در منطقه و بعد از مذاکرات ویلیام برنز در پاریس، خوش‌بینانه‌ترین ارزیابی ممکن کاهش نیافتن انتظارات متقابل طرف‌های اصلی منازعه و بدترین حالت، تشدید افراط‌گرایی در اسرائیل و همچنین نزد فلسطینی‌های غزه است.

تشدید حملات نیابتی‌های جمهوری اسلامی در دریای سرخ، عراق و سوریه و همچنین ادامه اقدام‌های ایذایی حزب‌الله از جنوب لبنان علیه خاک اسرائیل نیز حاکی از آن است که تهران از سیاست ادامه تنش در منطقه دست نکشیده است، هرچند قصد رویارویی مستقیم با آمریکا را هم ندارد.

در بسته دیپلماتیک دولت بایدن برای خاورمیانه چهار وجه دیده می‌شود: مهار نیروهای نیابتی جمهوری اسلامی که در عراق، سوریه، غزه، لبنان و یمن امنیت منطقه را به چالش کشیده‌اند، متوقف شدن جنگ در غزه، رسمیت دادن به اتحاد نظامی آمریکا و عربستان سعودی و هم‌زمان پیشبرد طرح برقراری روابط عربستان سعودی با اسرائیل و پیشبرد طرح شکل گرفتن یک دولت فلسطینی (بدون قدرت نظامی) در جوار اسرائیل.

با توجه به تاثیر وضعی هر یک از ابعاد این بسته امنیتی بر بعد دیگر، رسیدن به راه‌حلی ملموس برای هیچ‌یک از وجوه یاد‌شده در کوتاه‌مدت در دسترس نیست. وضعیت حساس دولت بایدن در سال انتخابات آمریکا هم تا حدود زیادی شرایط رسیدن به وضعیت مطلوب برای آن کشور در خاورمیانه را دشوارتر کرده است. بایدن نه قادر است برای متوقف کردن جنگ در غزه بیشتر بر اسرائیل فشار بیاورد و نه مایل است به جمهوری اسلامی ضربه‌ای قاطع بزند.

در شرایطی که مذاکره مستقیم با تهران، به علت قطع روابط، عملا متوقف است، یکی از راه‌های رساندن پیام قاطع و روشن به تهران استفاده از ظرفیت‌های نظامی برای پشتیبانی از دیپلماسی نه‌چندان‌کارآمد واشنگتن است که دولت بایدن از آن پرهیز می‌کند.

دولت بایدن همان‌طور که در داخل و در مواجهه با کنگره آمریکا، کمک ۱۱۸ میلیارد دلاری به اوکراین را با کنترل سیل مهاجرت از مکزیک گره زده است، در خارج از آمریکا نیز با ادامه دیپلماسی منفعل، ابعاد بسته دیپلماتیکش را در هم تنیده می‌بیند.

در آمریکا، ترامپ می‌گوید که با اصل طرح کمک مالی و تسلیحاتی به اوکراین مخالف است و از پیوند دادن آن به طرح توقف سیل مهاجران مکزیکی به خاک آمریکا پشتیبانی نمی‌کند. در خاورمیانه هم عربستان سعودی یکی از شرط‌های به رسمیت شناختن اسرائیل را پایان جنگ در غزه و اعلام موجودیت دولت فلسطین قرار داده است.

در بعد دیگری از بسته دیپلماتیک آمریکا، جمهوری اسلامی دیده می‌شود که با ادامه حضور دو هزار و ۵۰۰ سرباز آمریکایی در عراق، ۹۰۰ سرباز در سوریه، سه هزار نیروی نظامی در اردن و ادامه حضور نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس مخالف است و می‌کوشد بعد از ترک افغانستان، نیروهای آمریکایی را از باقی منطقه هم براند و تا زمانی که هدف تهدید جدی قرار نگرفته و از امکانات مالی لازم برخوردار است، گروهای نیابتی تحت‌حمایتش را به تهدید امنیت منطقه و منافع آمریکا تحریک می‌کند.

دولت اسرائیل نیز در وضعیت کنونی شاید چندان به تحریک نظامی تهران مایل نیست و ترجیح می‌دهد گندم‌هایش را به‌نوبت آسیا کند و تنبیه نظامی مستقیم جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران می‌تواند هزینه‌های جنگی اسرائیل را افزایش دهد.     

از طرفی حتی میانه‌روهای اسرائیل هم به تشکیل دولت خودگردان فلسطینی که بتواند حداقل ظرفیت‌های امنیتی و انتظامات داخلی و خطوط ارتباطی به خارج داشته باشد (فرودگاه)، روی خوش نشان نمی‌دهند و با اجرای پیش‌نویس طرح پاریس و برقراری آتش‌بس شش تا هشت هفته‌ای هم اگر اجرای آن به آزادی صدها زندانی فلسطینی بینجامد، موافق نیستند.

شاید پیشرفت در جهت تحقق هر یک از ابعاد دیپلماسی راهبردی آمریکا در منطقه نیازمند قاطعیت بیشتری است که دولت کنونی آمریکا قادر یا مایل به توسل به آن نیست. بنابراین تا زمان انتخابات آمریکا در ماه نوامبر می‌باید ادامه این وضعیت را شاهد بود.

امکان دیگر، دادن امتیازی قابل‌توجه به یکی از وجوه خودی در بسته دیپلماتیک و تحمیل هزینه به وجه دیگر است؛ اعمال فشار واقعی بر جمهوری اسلامی، محدود کردن منابع درآمد مالی آن و تنبیه مستقیم و حساب‌شده تهران به نحوی که با افزایش ضریب امنیتی کشورهای مهم منطقه، بتواند دست دولت نتانیاهو را هم برای قبول آتش‌بس در غزه باز کند.