روزهای نفس گیر بی تفاوتی درایران
- by شیرین یادگاری
-
in articles
-
Hits: 2107
با پشت سر گذاشتن روزهایی که با شتاب می گذرد و سکوت نفس گیری که این روزها آگاهانه مردم و نقشه سرزمین مادری ام را هزار پاره می کند تا حکومتی پر از بیداد پایدار بماند؛ تنها و تنها آن چه که بیش از همه خودنمایی می کند، حضور نرم تنانی است که همچون اختاپوست به ذهن، مرام و شخصیت مردمی پر استقامت چسبیده اند ، نرم تنانی که به نام دوست ،وزیر یا نماینده ادعا می کنند که صلاح کار را بهتر می دانند اما راه معکوس پیش گرفته و به جای ارتقا سرزمین مادری خود توان بیشتر به همسایگان خارجی خود در چپاول و خالی کردن توان هموطن خود پیش کش می کنند . کوته مغزانی که سر تا پا حرص به منظور بقای چند روز بیشتر ، دوستان نمایشی خود را دلخوش می کنند ولی غافل از اندیشه پنهان این پیش کش ها ... چرا که سرعت بخشیدن به جوایز بیشتر ، نویدی درخشان برای من و تو هموطن در سرعت بخشیدت به تغییر رژیمی پر از بیداد است اما خالی از منابع و عظمت ملی کشور چرا که بساط قدرت همسایگان خارجی با منابع ملی من و تو هموطن توسط زالو صفتان دوست توان مضاعف می یابد و ایران خاور میانه آرام آرام تبدیل به کشور پاره پاره و شیر بی یال و کوپالی خواهد شد که تهی از منابع زیرزمینی و پتانسیل های خود، کبریت بی خطری برای قدرت های منطقه خواهد بود و آن گاه اجازه استفاده از مسایل پیش پا افتاده و ابتدایی در تشکیل حکومت سکولار که خود سالها از آن برخوردار بوده ایم دور از ذهن نخواهد بود .
دوستان ، خشونت فیزیکی و فردی تنها راهکار حکومتی چهل ساله ای بوده است که بر اساس روحیه من و تو ایرانی هموطن راههای خشونت طلبی را انتخاب کرده است چرا که در خانواده های پدر سالار بزرگ شده ایم .، و همواره در برابر قدرت تصمیم پدر ، به منظور قداست احترام تسلیم بوده ایم و این امرهای دستوری، امکان رشد اعتماد به نفس را از اکثریت ما گرفته است. بنابراین به افراد خارج از خاته بیشتر از افرد داخل خانواده خود حرمت نهاده ایم و با این روحیه وارد مدرسه و دانشگاه و سپس وارد فضای کار شده و سال ها زندگی کرده ایم ، هیچ گاه روحیه پرسش گری و خلاق در ما تقویت نشده تا به درستی نقد شویم و انتقاد کنیم ، همواره القاب و عنوان ها شدند بلای جانمان تا شهامت انتقاد را از من و تو به دلیل حرمت بزرگتر خنثی کنند و آن شدیم که اکنون هستیم در فضای جامعه ای پر التهاب و لحظه های نفس گیر که کشورمان در حال پاره پاره شدن است و در کنار امواج پر التهاب جنگ و خونریزی بالا و پایین می شویم و عزیزان و دوستانمان در سلول های نمناک و تاریک در حال فرسوده شدن هستند باز هم توان انتقاد و تاب ایستادگی در برابر بی عدالتی و ظلم را نداریم . منطق مماشات در برابر حکم ظالمانه تصمیم گیران حکومتی پیش می گیریم و فرهنگ زیبای " نجابت " را تبدیل به" مماشات" و حس خوب "توکل " به ایزد پروردگار را تبدیل به "بی تفاوتی " کرده ایم.
دوستان، برای استقرار صلح تنها مبارزه با حذف خشونت فیزیکی کفایت نمی کند، بلکه باید ساختارهای اجتماعی کشور تغییر کند تا موجبات تغییر سسیستم بین المللی در آینده پدید آید. . و هر یک از ما می بایست برای همیشه از روحیه بی تفاوتی و حس میهمان بودن در سرزمین هویت و مادری خود دست برداریم . باید انتقاد های سازنده و روحیه پرسش گر و خلاق را در جامعه ترویج دهیم . نهراسیم از نبرد اندیشه چرا که از دل سالها حکومت زور و تهدید ، دانش آموختگان با تجربه ای در هر مقطع و قشری بیرون آمده اند و این برگ برنده و ققنوسی خواهد شد که از خاکستر نسل سوختگان ما برخواهد خواست . می بایست از جامعه شناسان و وکلای حقوقی داخلی و بین المللی خود بخواهیم تا در مسایل کشور ورود کنند و با استناد به مفاد قانون حقوق بین الملل ، حق تضیع شده ایران زمین را باز پس گیرند و با انتقادهای سازنده ، عوامل حکومت و نمایندگان مردم را با انتقاد های سازنده منقلب سازنند که با چه منطق و استدلالی سرزمین ایران پاره پاره میشود و به سرمایه گذاران خارجی با بهای گزاف واگذارمی گردد تا با تکنولوژی های به روز خود در لحظه ای چشم بر هم زدن ، منابع ایران را تهی نمایند ..با چه منطق و استدلالی ، بخشی از خاک ایران به شرکت های خارجی بیگانه واگذار می گردد و برای ورورد به سرزمین مادری ام می بایست شرط و شروط گذاشته شود و ویزای سبز اخذ می گردد...آیا این ظلم با ظلم مردم فلسطین هم خوانی ندارد چرا که ما هم کم کم به همان بلا دچار می شویم ..با کدام استدلال و منطقی ، سرمایه های مادی و نیروهای انسانی ایرانیان طی سالها از کشور خارج شده است و تبدیل به تاسیسات زیر بنایی و حساس در بریتانیا و کشورهای تابع آن همچون کانادا و استرلیا می گردد و یا موجب رونق اقتصادی کشور همسایه ترکیه و کشورهای امارات متحده عربی گردیده است .....با چه منطق و استدلالی هزاران میلیارد بابت پا برجا ماندن کشورهای اسلامی دیگر هزینه میشود و جوانان این سرزمین که سرمایه های انسانی و برزگترین گوهر ملت هستند به دست خاک سپرده می شوند که اگر قوانین اسلامی خود از جذابیت خاص خود برخوردار باشد چه نیازی به زور و دشنه و سرنیزه خواهد بود که با جنگ و خونریزی و هزینه کرد هزاران میلیارد دلار یک حکومت اسلامی در سوریه و غزه و لبنان و تهران باقی بماند .... با چه منطق و استدلالی حق تحصیل سرمایه های کودکان ایران زمین به کودکان دیگر کشورها واگذار می گردد و کودک های حاشیه نشین ایرانی می بایست درپستو های نمناک و نمور تحصیل کنند و در بهترین حالت کودکان عادی و خالی از سرمایه پدر و مادر در مدارس دولتی با تعدادبیشمار و با معلمان دل آزرده و ذهن های خسته و تن رنجور با چند شیفت کار به منظور گذران زندگی، تنها روزهای تحصیلی را بدون توان پشت سر گذارند در حالی که همزمان با این رسته از کودکان ، کودکان خوشبخت تری وجود دارند که با والدین به خواب زده شده خود به امید فردایی بهتر و متفاوت تر از دیگران، کودکان خود را برتر پنداشته و با عددهای بسیار گزاف و به امید فراگیری بهتر راهی مدارس غیر انتفاعی می کنند......غیر انتفاعی که سرتاسر انتفاع و بهره کشی از سرمایه های مادی و انسانی این آب و خاک بوده است و چه بسا کاربرد کلمه "انتفاعی "بسیار مصداق بهتری از "غیر انتفاعی می داشت ......مگر نه اینکه حق تحصیل و بهداشت از ابتدایی ترین حق شهروندی مردم یک کشور است .. چرا خود را به سکوت زده اید و توان "نه گفتن " و برچیدن بساط ظلم و ستم را ندارید. مگر نه اینکه باید از امیر مومنان مسلمانان درس بگیریم که فرمودند سکوت در برابر ظلم و بی عدالتی همسان شدن با ظالم خواهد بود. با چه منطق و استدلالی نمایندگان دروغین حکومتی از قوانین خداوندی سرپیچی می کنند و اجازه زندگی به افرادی با آیین و کیش دیگر را در کشور نمی دهند مگر نه اینکه همه در برابر حق تعالی یکسان هستند و ملاک ارزش انسانها تقوی و پرهیزگاری آنان است و چه بسا افرادی با آیین یهود ، نصاری و بهایی با تقوا تر از من و تو مسلمان بوده باشند ، با چه استدلالی به قوانین خداوند دست می برند و سرنوشت میلیونها انسان را با عدم اجازه تحصیل به فرزندان آنان و یا عدم کسب روزی با قوانین دروغ خود جا به جا می کنند............با چه منطق و استدلالی وکلای کشور ، منتقدین و فعالین محیط زیست ، تحصیلکردگان امروزی جامعه را که دیگر با دروغ قانع نمی شوند و حس مطالبه گرشان ، آنان را به پرسش و انتقاد وا داشته است از مزایای زندگی محروم می کنند و القاب جاسوس ، شورش گر مخل امنیت ملی و خس و خاشاک می خوانند ، مگر نه اینکه وجود آرامش در دل من و تو هموطن بخشی از حقوق شهروندی امنیت سرزمین مادری است که در حال حاضر به رویای کاذب تبدیل شده است و تن هر پدر و مادری می بایست با اعتراض فرزندش به لرزه در آید که آیا فردا ها عزیز خود را خواهد دید یا با سناریو های دروغ همچون خودکشی و قتل ناخواسته توسط ازاذل و اوباش در زندان های دهشتناک رژیم جان خواهد باخت . با کدام منطق و استدلالی خود را به خواب زده ایم و رو پنهان می کنیم و با اسامی مستعار ، حرف از عدالت اجتماعی و مسلمانی "امیر مومنان" می زنیم. ..... با کدام منطق و استدلالی کار را به اِیتلا ف بین الملل سپرده ایم که برای فردای من و تو تصمیم بگیرند که اگر به پا خیزیم دنیا را با اتحاد عظیم و خروشان خود بهت زده خواهیم کرد و سایه شوم جنگ را برای همیشه از کشور دور خواهیم نمود .
می بایست با افراد شجاع و پر توانی که تابو را شکسته و از مقدس قبله عالم خواسته اند تا از قدرت مطلقه فقیه بعد از چهل سال کناره گیری نماید، همسو شد و هر روز بر تعداد درخواست ها وامضاها افزود و گفت: بعد از چهل سال ظلم و دربه دری سرمایه های کشور "لطفا بروید" چراکه استدلال شما سالخوردگان مذهب نما که به دستور بیگانه بر ما فرمان رانده اید با استدلال و منطق جوانان این سرزمین هم خوانی ندارد ... مردم شما را نمی خواهند ... می بایست نهادهای بین المللی را از انتقاد های سازنده خود آگاه سازیم که حضور نمایندگان خارجی کشور ما در کرسی های مختلف سازمان ملل و دیگر نهادهای بین المللی مورد پذیرش ما نبوده ، نیست و نخواهد بود ... مردمی که فرزندان تحصیلکرده اشان در زندان های رژیم در حال فرسوده شده اند هستند ولی حق اعتراض از آنان سلب شده است و نمایندگان انان در پشت تریبون های بین الملل نه تنها حرفی به میان نمی آورند بلکه با دروغ حضور زندانیان سیاسی و پاره پاره شدن وطن خود را انکار می کنند ، می بایست به دنیا فهماند که آنان مشتی خاین وطن فروشی هستند که تاریخ از آنان به تفاله هایی برای بقای نسل عاری از انسانیت یاد خواهد کرد .. بقای نسلی که با ظلم آشکار خود پایه های انسانیت و اخلاق را به لرزه در آورده و ما مردم ایران زمین توان "نه " گفتن نداریم چرا که منافع بعضی ازخواص ما به نام امنیت ملی با آنان گره خورده است ... قطعا حضور آنان صدای مردم کشور ما نبوده است و مردم گروگان نگاه داشته ما متاسفانه به دلیل خوردن خنجر از پشت توسط بیگانگان دوست نما دچار مرگ خاموش شده اندو دیگر رمقی برایشان از دشمنان داخلی این آب و خاک که با عوامل بیگانه در وطن به نام امنیت کشور یکی شده اند ، باقی نمانده است .
آری عزیزان ؛ تنها کافی است خود را باور کنیم ، تنها کافی است اسطوره های ایران زمین را در برهه های حساس کشور یاد آوریم که چگونه برای کشور جانفشانی کردند و تاریخ به شایستگی از آنان یاد می کند .....تنها کافی است با قدرت عزت به نفس و با تکیه بر شاخص های مثبت هویت ایرانی خود توان مضاعفی به یکدیگر بیاموزیم . باور کنیم که سکوت و مماشات روزهای نفس گیری را در کشور رقم زده است ..روزهای نفس گیری که با سکوت صورت مساله حل نخواهد شد بلکه زخم خنجر عمیق تر شده و پای بیگانگان را برای همیشه در کشور استوار خواهد کرد ....امروز سرزمین ات را قطعه قطعه می کنند و فردا ناموس ات را برای پاره ای عیاشی طلب می کنند و باز هم توان" نه گفتن" نخواهی داشت .. زخمی که سالها با بی درایتی لحظه به لحظه عمیق تر می شود و من و تو هموطن تنها به فکر نجات جان خویش هستیم در حالی که با خاموش شدن آن سرزمین تو هم خاموش خواهی شد .
شیرین یادگاری
پژوهشگر وکارشناس ارشد روابط بین المللل
اگوست 2019 میلادی