حجاب، ویترین انقلاب
- by شیرین یادگاری
-
in articles
-
Hits: 2181
عزیز بهتر از جان و بانوی زیبا روی ایرانی و هموطن ام که با کلمات پر رنگ و لعاب همچون گوهر و صدف، زیر پر و بال من و تو مترسک و نمایش بزرگی برای بقای استبداد مدتها به راه افتاده است؛ خوب گوش کن .. بخوان و... خوب بیندیش و سپس در انظار عموم با نمایشگران مرگ خاموش مصاحبه کن و از خط قرمز ها و قانون حرف بزن .
اکنون تنها یک راه باقی است تا در یک نبرد اندیشه برتر ، فکر غالب ات پس از سالها درس و مدرک بر افکار تعصب گرایان جنسیت برای همیشه تفوق یابد و به انتها برسد افکار خاموش واپس گرایانی که همواره خوراکشان نقل قول مراجع دین مقدس بوده است . افرادی که با افکار مسموم خود از آفریده خلقتی همچون من و تو ، هزاران اما و اگر و شاید بافتند و پرداختند و همچنان برای استمرار تولید افکاری این چنین ، میلیاردها هزینه پردازش کرده اند. بنگر به دستان ظریف ، شانه ها ، قامت و گیسوان پر توان ات که تنها بخشی از خلقت پروردگاری است که با نمایش آن آرامشی هدیه می بخشد به دستان قوی ، شانه های پر طاقت ، قامت سرو مرد زندگی ات که در کنار هم آرامشی دو چندان برای هم نسل خود و آیندگان خود خلق کنید ، تا شایدبا خلق این آرامش سرنوشت ها ساخته شود و تغییر یابد آنچه بایست در اوج خود تغییر کند . این به آن مفهوم است که پرورگارت تنها با جابجایی برخی وظایف و فعل و انفعالات درون بدن ات، ظاهری را در دو ساختار کمی متفاوت ایجاد کرده است تا در یک کلمه ، کنار هم بودن در کام زندگی موثر گردد. این اندیشه به دور از هر تعصب و خشونتی با عدالت پروردگارت سازگار است چرا که من هم جنس ات و مرد زندگی ات از یک جنس ساختار شیمیایی و سلولی ، یک گوشت ، پوست ، استخوان و در نهایت یک شعور فکری یکسان برخوردار هستیم . نه من بر او تفوقی دارم و نه او بر من .. نه قرار است من در تملک او قرار گیرم و نه او در تملک من.. نه من یک صدف ام .. وگوهرم ..یا جواهر و نه هر صفت که جنسیت مرا از مرد زندگی ام جدا کند و نه او تافته جدا بافته ای هست که باید برای سرنوشت من تصمیم بگیرید . این منطق با هر منطقی سازگاری خواهد داشت و دو شقه نخواهد کرد افکار پوسیده واپس گرایانی که در بهترین حالت با صف های پوشش و نگاه های جنسیتی بین من و مرد زندگی ام فاصله می اندازند .. و تو بانو ایرانی هم وطنم با این القاب از خردسالی ریشه گرفته ای و سخت است تشخیص اندیشه گناه و عذاب وجدان از آنچه دریای حقیقیت است . اکنون بدون واکنش بر روی امواج جامعه پر از احساسی سوار هستی که یک روز از افشان نشان دادن گیسوان زیبایت جلوی انظار عموم ننگ دارند و تو را از دوربین های مصلحت گرایان دور می سازند و روز دیگر با افشان نشان دادن گیسوان زیبایت به منظور تامین منافع مصلحت اندیش خود چند روزی صحه می گذارند که هم جنس خود تاب بی قانونی حجاب را ندارد و هم وطن اندیشمند تو را بی عفت می خوانند .
این است قصه نوشته شده ای که مصلحت گرایان چهل سال پیش ، یک روزی رخت حجاب با زور بر تن ات کرده اند و از شریعتی گفتند.. و نمایشی به اجرا گذاشتند که تنها وسیله ای به منظور نفوذ در دل پاک مردم باوقاری بود که نجابتشان زبانزدعام و خاص بود. اکنون با تبلیغ حاشیه پرادازان به ظاهر مسلمان که هیچ یک از موارد شریعت و دستورات الهی را به اجرا نگذاشته، ااکنون از من و تو به هزاران ترفند میخواهند که به بقای استبدادشان کمک کنیم . نمایش ویترین "حجاب" ، تنها یادآور نمایش انقلاب عاشورای پنجاه و هفتی است که با جریحه دار کردن احساسات پاک همان مردم یکدل و مهربان که سالها مسلمان و قرآن خوان بودند ، با نام امام رئوف عاشورا ، پایه های حکومت استبدادی خود را با دروغ و فریب مستحکم کرده و نامسلمانی و کفر را با مداحان روزگار خود بسط دادند و روح بسیاری از اندیشه های پاک نوجوانان این سرزمین را به کام مرگ کشاندند، چه مادارن و پدران داغداری که حسرت فرزند خود را با خود را تا ابد به دوش خواهند کشید و دیگر صدای مدیحه سرایان نه تنها آنان را پر احساس نخواهد کرد بلکه پایه های قوی تنفری به دل هایشان گذاشته است که مخالفتشان هر روز گوش هم نسل های خود و دیگران را پر کرده است و هزاران افسوس و دریغ از دلبران از دست رفته شان که قربانی بی عدالتی تاریخ اسلام به ظاهر فریب شده اند.
اکنون که اندیشه ها بیدار شده و تحمل سخنان انتقاد اصولی را تاب نمی آورند ، و تنها شانس بقا را در اجبار حجاب نمایشی خود می بینند، بار ها با شو های مصاحبه ای و جنجالی خود ، با مانور همان عروسکانی که یک روزامواج گیسوانشان اشکال شرعی داشت و تشعشع آن فعل حرام را القا میکرد ، به من و تو درس عفت و اخلاق می دهند . دریغ و صد افسوس از نبود مطالعه تاریخ کشوری که عفت بانوان اش سالها قبل از اسلام مورد بحث بسیاری از کشورها ی زمان خود بود . در کتاب "مطالعه سیمای دو زن " از نگاه سعیدی سیرجانی، عمق نگاه اقتدار به یک زن ابرانی با نام "شیرین" با همتای هم زمان خود به نام " لیلی" در عصر عرب مقایسه شده و در آن مطالعه بارها به تقش برجسته یک بانوی ایرانی پرداخته شده است که چگونه اصالت، هویت و عفت خود را قربانی هوس بازی مردان نام آور هم عصر خود همچون خسرو پرویز نمی کند . بانویی که سالها قبل از اسلام بدون یادگرفتن از پوشش تزیینی حجاب اسلامی ، با عزت و غرور زن ایرانی به نبرد بی عفتی می رود و مرد نام آور آن زمان را با تکنیک ها و اصول اخلاقی شکست می دهد، منظور از نقل این مهم تنها اشاره به بخشی از اصالت تمدنی بود که یک بانوی نام آور ایرانی هزاران بار بهتر از امروز من و تو ، نحوه پوشش و محافظت از خود را اموخته بود .
اکنون بعد از شکست از اندیشه خرد گرایانه بانوان ایرانی ، و روز افزون شدن تعدا د مزاحمان فعال خیابانی که با اندک دانش خود فقط تمایل شدید به دیده شدن داشته تا همچون کودکی با گرفتن پاداش و جایزه از جمله انتشار فیلم هایشان شاید مورد تفقد صدا و سیما قرار بگیرند ، بر تعداد مزاحمان فعال خیابانی بعنوان عروسکان تزیین شده مهاجر در کشورهای بیگانه همچون کانادا هم افزوده شده است. بطوری که امید می رود با کمک دولت جاستین تردو در کانادا ، گشت های ارشادی تزیین شده به پول های باد آورده این دزدان بی نام و نشان گسترش یابد . این مهم تنها یادآور مانورهای پر از هیا هو تبلیغاتی به منظور ترویج این افکار به ظاهر اسلامی است که نه تنها مورد استقبال نخواهد بود بلکه موج منفی و پیامی سرشار از خلاِ اندیشه علمی را بازتاب می دهد . این دسته از افراد مهاجر، بیشتر از همان طبقات لمپنیسم های به ظاهر مسلمانی بوده که با رانت ، دزدی ، چماق زدن عزیزان من و تو ، اندوخته هنگفتی گردآوری کرده و به کشورهای غیر مسلمانی همچون کانادا سفر می کنند تا هم به بستگان خود فخر فروشی کرده باشند هم طعم کشور دموکراتیک جهت احترام به حجاب اختیاری را بچشند . سفر می کنند تا یاد بگیرند چطور یک کشور هزار فرقه و مهاجر پذیر به همه انسانها از هر رنگ و نسل یکسان می نگرد اما پس از یاد گرفتن و اجرای شوهای تبلیغاتی خود حاضر به برگشتن نبوده چرا که با قوانین یک کشور دموکراتیک سالها می توانند به اعتقادات خود صحه گذارند و حتی از خودخواهی حاضر نیستند ذره ای از این عدالت را به ایران سوغات ببرند یا انتقادی به عملکرد خشوت بار سیستم قضایی کشوری کنند که مویه علی علی گفتن اش گوش فلک را کر کرده است !!!
حال سوال اینکه چگونه میتوان مردم دموکراتیک ، قانونمند در دنیای دیگر ساخت که حکومت اسلامی با صرف میلیاردها تومان ، هزاران ترفند ضجه و مویه وپروپوگانداهای تبلیغاتی نتوانسته است اسلام قانونمندی را با اشتیاق به دنیا عرضه کند !!! پاسخ بسیار است و توان نوشتن محدود .. اما در یک رویکرد ساده علمی - تحلیلی میتوان گفت که افراد در دنیای خارج از ایران یاد گرفته اند که ساختار بدن یک زن و مرد از یک ساختار یکسان تنها با وظایف و کارکرد متفاوتی ساخته شده است ، همین و بس و اینکه اکنون با پوشش مو ..بدن و بخشی از اسکلت جسم ، تنها به دیگران القا می کنم که من یک جسم و ساختاری متفاوت تر از آن چه تو داری دارا هستم و این جواهر تنها در تملک من است و تو باید از دیدن آن محروم باشی ..بسیار نگاه نابخردانه ای است.
این دیدگاه هم ناقض ملاک خالق است که بارها به یکسان بودن ارزش انسان ها نزد خود اشاره دارد و الویت فرد بر دیگری را در الویت تقوی ، خرد، و پرهیزگاری می داند و بارها به یکسان بودن ارزش جنسیتی ، نژادی یا رنگ پوستی در کتاب فرستاده شده صحبت می کند .. و هم ناقض ملاک دیدگاه یک زن و مرد غیر مسامان است که به دستورات خدا هزاران بار بیشتر از ویترین مسلمانی من و تو ارج می نهد چرا که او فقط یک جسم ، یک کالبد و یا بهتر بگویم یک اسکلت و گوششی با پوشش پوست فارغ از جنسیت با ارزش ها و کرامت انسانی می بیند و منطبق با قانون "حقوق و کرامت انسانها " حقوق یک انسان را بر مبنای احساس ،شعور، خوشحالی، ناراحتی و حقوق شهروندی می نگرند و نه بر اساس تفکیک و مرزبندی جداگانه ای در قالب جنسیت زن یا مرد... به همین منظور تمام افراد به طور یکسان در جامعه به یکدیگر نگاه می کنند، کودکان خود را به دور از هر شهوتی آموزش می دهند ، از کودکی در مدارس مختلط در کنار هم به وظایف و نقش هم در کنار همدیگر آشنا می گردند ، با چالش های یک زن و مرد در زندگی بارها تا رسیدن به سن ازدواج مواجه می گردند و در نهایت از زندگی در کنار هم( یک نفر ) سالهای سال به دور از هر ریا لذت می برند و هر گاه تصمیم به ترک یکدیگر دارند به دور از هر ریا همدیگر را ترک می کنند و در نهایت به شعور و احساس همدیگرارج می نهند .. این است که در نهایت قانون دموکراتیک ، اشتیاق به ساختن دینی شفاف و پر از مفهوم را موجب میشود نه یک حجاب ویترین نما .
شیرین یادگاری
پژوهشگر و کارشناس ارشد روابط بین الملل
-----------------------------------------------
پی نوشت ؛
علیاکبر سعیدی سیرجانی ؛ تولد ... آذر ۱۳۱۰ سیرجان وفات - ۶ آذر ۱۳۷۳ تهران) ادیب، پژوهشگر، نویسنده و فعال سیاسی اهل ایران و از منتقدانجمهوری اسلامی پس از انقلاب بود).
نویسنده، شاعر، پژوهشگر و مورخ ِ نامدار و مقتول ایرانی در دوران معاصر، و از جمله آثار جنجالی فراوانی دارد که وی جان خویش را بر سر تدوین و انتشار آن آثار گذاشت. این اثر، به ویژه در بخش اصلی خود، حاوی افسانهای منظوم و بسیار شنیدنی موسوم به شیخ ریا است، که حاوی تعریضها و کنایاتی آشکار یا در لفّافه نسبت به عملکرد آغشته به تزویر و ریای حاکمان و زمامداران روحانی جمهوری اسلامی میباشد و ضمن انتقاد صریح از این وضع، به ماهیت اصلی حکومت اسلامی (به زعم سعیدی سیرجانی) پرداخته و از برخی اسرار پشت پردهٔ آن، خبر دادهاست. اگرچه چاپ اصلی و مشهور این کتاب، که حاوی اشعاری منطبق بر اوضاع جاری در حکومت اسلامی ایران بود، سالها پس از انقلاب اسلامی، توسط انتشارات مزدا و در خارج از ایران صورت پذیرفت، امّا اصل این اثر، در فاصله سالهای ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۱، چندبار به صورت کتاب یا در نشریات و مجلاتی همچون خواندنیها به چاپ رسیده بود.
«سعیدی سیرجانی را هم کشتند، شاهکار جمهوری اسلامی. حتا اگر اینطور که ادعا میکنند به «مرگ طبیعی» مرده باشد، اینکه پیرمردی ضعیف ده ماه تمام زیر دست این بزرگواران دوام آورده عجیب است. از برکات الطاف(آنان) باید خیلی پیش از اینها میمُرد؛ البته «به مرگ طبیعی».» (روزها در راه، روزنوشتهای شاهرخ مسکوب، نشر خاوران، جلد دوم، ص
«سعیدی سیرجانی را سکته کردند»، این جملهای بود که بسیاری پس از مرگ سعیدی سیرجانی که توسط جمهوری اسلامی علت آن سکته اعلام شد، بر زبان آوردند. این جمله حاکی از آن بود که علیاکبر سعیدی سیرجانی که هنگام مرگ دست جمهوری اسلامی اسیر بود به مرگ طبیعی نمرده بلکه به قتل رسیده است. پروندهی قتلهای ناراضیان سیاسی و روشنفکران توسط جمهوری اسلامی چیزی نبود که از چشم فعالان سیاسی و حتا مردم عادی مخفی بوده باشد. سعیدی سیرجانی تنها به جرم! نوشتن نامه به رهبری ِ جمهوری اسلامی که در آن به سانسور کتابهایش اشاره کرده بود بازداشت شد و تحت شکنجه قرار گرفت و مجبور شد مقابل دوربین بنشیند و علیه خود اعتراف کند. نامههای سیرجانی حاوی نکات طنز و جدی بسیاری است که همه درس شجاعت است. شجاعت روشنفکری که نقادانه نفر اول مملکت را مورد خطاب قرار میدهد. سعیدی سیرجانی در ابتدای نامهی اولش به خامنهای چنین مینویسد: «محضر مبارک حضرت آیتاله خامنهای رهبرمعظم جمهوری اسلامی با عرص سلام وتقدیم احترام، سه ماه پیش عریضه ای به حضورتان فرستادم در شرح اختناق تحملناذیر نا معقولی که ماموران وزرات ارشاد در کارنشر کتاب اعمال میفرمایند. چون تا امروز ماموران دفتر آن جناب نه وصول عریضهام را اعلام فرمودهاند و نه اثری از توجه به مساله مشهود افتاده است و از طرفی یقین دارم اخلاق اسلامی و طبع هنرپرور جنابعالی والاتر از آن است که دادخواهی متظلمی بیجواب مانده با این احتمال که شاید در رساندن نامهام غفلت یا تغافلی رفته باشد مجداد زحمتافزا میشوم ......